دکتر درمانگر

دسامبر 2021

Kimurat کیمورات بیولوجیست ورزیدۀ جاپان عمر 4.4 بلیون سالۀ نظام شمسی را به منظور ایجاد سهولت در فهم، در 12 ماه یک سال عیسوی طوری تقسیم کرده که هر ماه 400 ملیون سال از عمر نظام شمسی را تمثیل می کند. از روی این تقسیمات، سیارۀ زمین در اول جنوری، حیات در نیمۀ فبروری، بکتریا در آخر اپریل، حیوانات پستاندار در 15 دسامبر و انسان در 31 دسامبر ساعت 8 بجه شام عرض اندام کردند. دانش زراعت ساعت 11 بجه و 59 دقیقه شب در اذهان راه یافت، و در دو ثانیۀ باقی، قبل از آن که زنگ سال نو به صدا درآید، اولین روشنایی و ساینس و دانش عصری رونما گردید که از برکت او انسان در راه ناآشنا و ناانجام معرفت به سفر آغاز کرد.(1) این آغاز مانند هر آغازی مشکلاتی را به همراه داشت: در طی هزاران سال گذشته غوغا بر پا بود که حقایق در کتیبه ای پاک و اندیشه های بزرگان رستگار جابجا گردیده و ضرورت تجسس آنها از طریق تلاش های انسانی بیهوده و حتی آمیخته با گناه می باشد. با  وجود این همه دشواری ها، علوم عصری به پیشرفت خود دوام داده و اینک در آستانۀ قدوم قرن 21 آرزوهایی در دل ها جا گرفته اند که از روی آنها با استفاده از پیشرفت های ساینس و تکنالوژی و به کارگیری الگوریتم و جن می توان دنیای نوینی را آباد کرد که در آن خوشبختی به قدر اعظمی، زندگی به درازای جاویدانی، قدرت خلاقیت به اندازۀ نهایی و صلح به شکل دایمی قبل از فرارسیدن مرگ نصیب انسان گردد.

همه می دانیم که موجودات تحول گرا و همه کاره ایم. از تجارب زندگی شکل گرفته و به معاونت هزاران آرزوی نیک، گاهی هم متضاد و بیهوده شاداب گردیده ایم. دنیای با این اوصاف را نمی توان با استفاده از قوانین دنیای فزیکی که ما را احاطه کرده است شناسایی نماییم. در حدود 50 هزار سال قبل که انسان با استفاده از نعمات مادی آماده در طبیعت زندگی می کرد، معمای مهارت های دستی و دماغی بهترش، به مقایسه حیوانات دیگر، مورد توجه وی قرار گرفت. جهت حل این معما، آسان ترین کار ابداع فرضیه ای بود که مطابق با آن یک روح زنده و جاویدان در درون یک جسم زنده و فناپذیر انسان جا گرفته است. روح بعد از درگذشت جسم، به اساس نوعیت اعمالش، مکافات زندگی دایمی در جنت و یا مجازات زندگی در دوزخ را نصیب می گردد،(2) ادیان سه گانه کتابی (وحدانیت)، از 2600 سال به این طرف اذهان 4 میلیارد انسان روی زمین را با محتویات فرضیۀ یادشده آشتی داده و یک و نیم میلیارد انسان دیگر از پیروان ادیان هندویی و بودایی نیز با تفاوت جزئی در ساحۀ کلتوری فرضیۀ مذکور زندگی می کنند.

از نقطۀ نظر بیولوژی، توقف جریان خون در رگ ها حادثۀ مرگ را به دنبال دارد. ولی در نظر باورمندان فرضیۀ اتحاد جسم و روح، دوام این اتحاد دوام زندگی و جدایی این اتحاد خاتمۀ زندگی شمرده می شود.

در بخش معرفت با جسم، پیشرفت های چشمگیری نصیب انسان گردیده است، حالانکه در راه تلاش های معرفت با روح نتایج قابل ملاحظه ای تا حال به دست نیامده است. باور داشتن به موجودیت واقعیت هایی که در درک ماهیت آنها ناتوانی وجود داشته باشد به نام عمل عقیده و باور یاد می شود. چنین یک عمل در شمار قابل ملاحظه ای از عقاید و باورهای ما به تسلط خود دوام می دهد.

استعمال کلمۀ روح مترادف با کلمۀ جان، و بعضاً روان هم رواج دارد، اما خصوصیت کلمۀ روان با کلمۀ روح متفاوت است. روان مانند روح ماهیت مرموز، غیرقابل شناخت و موجودیت ابدی ندارد و به حیث یک واقعیت در ذهن انسان، هم پدید و هم ناپدید می گردد.

اطلاعاتی که در نتیجۀ آمیزش ها و تعاملات با محیط زندگی از جانب حواس پنجگانه جمع آوری می گردند از طریق رشته های عصبی حواس مربوط، به کمک یک جریان برقی الکترونی به دماغ مرکزی انتقال می یابند. در داخل دماغ، که حامل 100 میلیارد حجرات عصبی به نام نیورون و یک ملیون میلیارد ارتباطات بین نیورون ها می باشد، اطلاعات وارده میان نیورون ها دست به دست گردیده و با استفاده از تعاملات کیمیاوی برقی به مراکز مربوط انتقال می یابند. در جریان همین عملیه است که روان با سیما هایی مانند احساس ها، هیجانات و افکار مثل یک محصول فرعی در نتیجۀ عملیۀ مذکور می جهد و در پدیده هایی چون: درد، ترس، قهر، لذت، محبت، گرسنگی، گریز و غیره و غیره تجلی ذهنی پیدا می کند.

میخانیکیت دقیق همۀ این جریان پیچیده به علت نوزاد بودن ساینس کاملاً روشن نیست. دانشمندان به ناتوانی خود در این مورد معترفند و یک مهلت زمانی، کمترین ده سال و بیشترین پنجاه سال را جهت روشن ساختن کامل موضوع می طلبند. روان علاوه بر تجسم خود در تجلی های یادآوری شده، زمینه عروج و بروز شعور را نیز فراهم می سازد. شعور را نمی توان مانند گذشته از جملۀ تصرفات خاص انسان و علامۀ برتری انسان بر موجودات دیگر حساب کرد. در اعلامیۀ کامبریج(3) که از طرف عده ای از دانشمندان با صلاحیت به تاریخ 7 جولای 2012 در یونیورستی کامبریج امضا گردید تصریح شده که حیوانات پستاندار، پرندگان، Picuves  ها و Reptiles خزندگان نیز دارای ساختار مغزی بوده که توانایی ایجاد حالات شعوری و مباردت به بکارگیری اراده ها را دارا می باشند. پارلمان زیلاند جدید، کشوری که 4.5 ملیون انسان و 30 ملیون گوسفند در آن ساکن هستند، در ماه می 2015 از محتوای اعلامیۀ کامبریج تحت تاثیر قرار گرفته و قانون احترام به بهتر زیستند حیوانات را تصویب کرد. مونتریال (کانادا) مثال زیلاند جدید را در عمل پیاده کرد و به یقین که کشورهای دیگر جهان نیز آن را در نظر خواهند گرفت.

تفاوت بین شعور انسان و حیوان در این است که شعور یک انسانِ برخوردار از آزادی، جهت ارتقای خود سرحد را نمی شناسد؛ از استعمال سنگ چقمق تا استفاده از هستۀ اتم ارتقا کرده و از بالا شدن و رسیدن تا شاخه های درختان، به رسیدن تا مهتاب و سیاره های دیگر موفق گردیده است و از مَلِکی قریه و سردمداری زمین ارادۀ ملَکِی و سردمداری کهکشان را در دل خود جا داده است. ولی شعور حیوان از حدود معین ذاتی و فطری فراتر عمل کرده نمی تواند. در زیر سینۀ مرغ ماکیان تخم مرغابی را گذاشتند، وقتی چوچه گک ها از تخم خارج شدند با دیدن آب به همان سو دویدند. ماکیان بیهوده تلاش می کرد تا مانع رسیدن آنها به آب گردد.

شعور در مفاهیمی مانند اخلاق که توانایی تمیز خیر و شر را معنی می دهد و وجدان را که بر اضافۀ قانون در برابر شر و فساد به صورت خودکار موانع فکری ایجاد می کند و سیاست که خدمات اداری و خدمتگذاری جامعه را ممکن می سازد نقش مهم کلیدی را بازی می کند.

پنج فیصد فعالیت های دماغی به شکل شعوری و مستقلانه به سر می رسند و 95% باقی مانده از طرف مراکز تحت شعور به اشکال مبهم و پیغام های وحی مانند تغذی می گردند. از همین علت بخش تحت شعور را بعضی ها مقام قدسیت و رهنما قایلند.

شعور از نظر لغوی به معنای داشتن درک و شناخت نسبتاً روشن از دنیای بیرونی و درونی انسان می باشد که هر کس به درجات مختلف از آن برخوردار است. از این خصلت دو بُعدی حیوانات نیز مستفید گردیده اند. اما در دنیای انسانی یک بُعد سوم به شکل دین پرستی، وطن دوستی، مردم داری، ارتقا پسندی، جامعه پروری و امثال این صفات اضافه گردیده است.

هر انسان با شعور قدرت ایجاد و حفظ روابط دوستانه و رفیقانۀ متقابل را با 150 نفر از خویشاوندان و دوستان خود دارد، اما در ایجاد روابط صمیمی و حسنه در بارۀ منافع عامه، خوشبختانه که شعور انسانی سرحد را نمی شناسد. از همین رو کتله های بزرگ انسان ها، بدون در نظر داشت تفاوت های رنگ و بو، قدرت همراهی و همسویی با یکدیگر را دارا می باشند. حیوانات غیر از انسان در گله های خویشاوند و همنوع، آن هم به کمیت محدود قدرت جمع شدن را دارند.

وحدت و همبستگی نیروهای حامی صلح، آزادی و ترقی کشور ما به حیث ضرورت حیاتی و انکار ناپذیر حل مشکلات امروز و فردای ویرانی و حیرانی کشور و مردم ما تبدیل گردیده است. با شکران فراوان که حرکت در مسیر وحدت نیروهای ملی، منطقه ای و بین المللی در متن تلاش های شورای جهانی جا گرفته و در موفقیت های روزافزونش ابهام وجود ندارد.

  • نشریۀ محبت در لندن، صفحۀ 19 شماره اگست 2012
  • Homobiologicus Pier Vincenzo Piazza Albin Michal 2019
  • Homodeus Yval Noah Harari Albin Michal 2017