از حاکمیت تحریک اسلامی طالبان بر افغانستان یکسال می گذرد. در اینجا وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی افغانستان، سلطۀ طالبان و روابط طالبان با جهان طی این یک سال را مورد توجه و بررسی قرار می دهیم.

الف- پیش زمینه های به قدرت رسیدن طالبان:

طوری که همه می دانیم در سال 2017 به موافقت دولت جمهوری اسلامی افغانستان، حمایت سیاسی و مالی ایالات متحده امریکا و توافق حکومت قطر در شهر دوحه برای طالبان دفتر سیاسی افتتاح شد.

بعداً حکومت ایالات متحده امریکا به منظور یافتن راه حل معضله افغانستان با تحریک اسلامی طالبان وارد مذاکره شد. در رأس هیئت ایالات متحده امریکا داکتر زلمی خلیل زاد امریکایی افغانی الاصل قرار داشت. در آغاز هیئت طالبان را شیر محمد عباس ستانکزی رهبری می کرد و بعدها رهبری این هیئت بر عهده ملا عبدالغنی برادر معاون تحریک اسلامی طالبان گذاشته شد.

بعد از حدود 18 ماه مذاکرات مستقیم و غیر مستقیم میان امریکا و طالبان به تاریخ 29 فبروری 2020 توافقنامه دوحه میان ملا عبدالغنی برادر و داکتر زلمی خلیلزاد در دوحه به امضا رسید.

تا جائیکه افشا شده است این توافقنامه دارای چهار بخش عمدۀ ذیل است:

  1.  خروج قوای بین المللی از افغانستان؛
  2. 2-   ایجاد حکومت فراگیر از طریق مذاکرات بین الافغانی؛
  3. 3-   قطع روابط طالبان با گروه های تروریستی؛
  4. 4-   عدم استفاده از خاک افغانستان بر علیه ایالات متحدۀ امریکا و متحدین آن.

از دیدگاه من، نقص اساسی این مذاکرات در این بود که امریکا در غیاب حکومت قانونی جمهوری اسلامی افغانستان با طالبان وارد مذاکره و معامله شد و در نتیجه مذاکرات، توافقنامه ای را با گروه طالبان، که از جانب شورای امنیت سازمان ملل متحد منحیث گروه تروریستی معرفی شده است و حدود بیست تن از رهبران آن در لیست سیاه سازمان ملل متحد شامل می باشند، امضأ کرد.

امضای این توافقنامه برای طالبان  شهرت بین المللی بخشید و بالعکس بر حکومت جمهوری اسلامی افغانستان تأثیرات نهایت منفی و ناگوار ذیل را وارد کرد:

  • فضای ضعیف اعتماد در میان رهبری جمهوری اسلامی افغانستان را ضعیف تر ساخت.
  • فضای بی اعتمادی میان حکومت و قشر سیاسی جامعه جدی تر شد و وسعت بیشتر کسب کرد.
  • تمام جامعه، بخصوص مهره های به اصطلاح سیاسی (رهبران جهادی، تیکه داران قومی، برخی اعضای شورای ملی، بعضی والی ها، قوماندان ها و …) متوجه شدند که ایالات متحده امریکا با طالبان در حال معامله است و توافقنامه دوحه به معنی به پایان رسیدن حکمرانی محمد اشرف غنی احمدزی می باشد، لذا هر کس در فکر آینده خود شده و در پی معاملات آشکار و پنهان با طالب ها و حامیان آنها شدند.
  • مورال رزمی رهبری قوای مسلح (حمدالله محب مشاور امنیت ملی، وزرای دفاع و داخله و رئیس عمومی امنیت ملی) و قوماندان های قطعات و جزوتام های اردو، پولیس و امنیت ملی در مرکز، ولایات و ولسوالی ها شدیداً کاهش یافت.
  • –        حلقه معامله گر در رهبری حکومت، که احتمالاً با توطئه ها و معاملات بیرونی همسو و شریک بود، بعد از امضای توافقنامه دوحه، از طریق راه اندازی سیاست کادری غیر علمی و غیر مسلکی و گماشتن کادرهای جوان و کم تجربه، فاسد و حتی خاین در رأس قطعات اردو، پولیس و امنیت ملی و ادارات مرکزی و محلی در تمام سطوح به فروپاشی بعدی نظام جمهوریت ممد واقع شد.
  • از آغاز سال 2021، حین تشدید حملات طالب ها و متحدین شان بر افسران و سربازان قوای مسلح و واحد های اداری محلی، حکومت مرکزی بطور صادقانه و همه جانبه از واحدهای اداری محلی حمایت لوژستیکی و محاربوی نمی کردند.

مختصر اینکه طالبان فاتح نبوده و قدرت را در افغانستان به زور نگرفته اند، بلکه قدرت در افغانستان در اثر یک توطئه و معامله بیرونی و داخلی به طالب ها سپرده شده است.

ب- فرار محمد اشرف غنی احمدزی و سقوط کشور به دست طالبان

واضح است که قبل از آغاز خروج قوای خارجی از افغانستان در پرتو توافقنامه امریکا و طالبان، حمایت رزمی و خاصتاً هوایی قوای خارجی از قوای مسلح افغانستان حین عملیات های محاربوی قطع شده بود.

در این شکی نیست که همزمان با امضای توافقنامه دوحه برخی کشورهای همسایه افغانستان که به طور آشکار و مخفی از طالب ها حمایت می کردند، به کار سیاسی با مهره های ذیعلاقه شان در افغانستان شدت بخشیدند و با دادن وعده های چرب و گرم به آنها زمینه های حمایت مردمی را از قوای مسلح افغانستان کاسته و از بین بردند. قابل یادآوری است که جامعه افغانستان متأسفانه بیشتر بر روابط قبیلوی و قومی استوار است و تعدادی از مردم طی سال های متمادی به طور اختیاری یا جبری در اطراف تیکه دارهای قومی و عناصر سیاسی مفسد حلقه زده و از آنها پشتیبانی می کردند. به همین دلیل وقتی که معاملات بیرونی شکل گرفت و عناصر مفسد سیاسی و قومی به امید این که در آینده جای و سهم خود را در بدنه نظام آینده حفظ کنند، از حمایت نظام جمهوری گوشه گیری کردند که در نتیجه نظام به سمت سقوط سریع به پیش رفت.

دلایل و شواهد زیادی وجود دارد (اکنون بنابر مجبوریت ها تذکر داده شده نمی تواند، اما روزی برهنه و عریان گفته و نوشته خواهد شد) که در جریان جنگ های چند ماهه در ولسوالی ها و ولایات نه تنها حکومت مرکزی از قوای مسلح و مسئولین محلی حمایت نمی کردند بلکه اکثراً هدایت داده می شد تا بر ضد طالب جنگ نکنند. چنین برخوردها در ولایت های بلخ، هلمند، لغمان، ارزگان، کندهار و … عملاً وجود داشته است.

    بنابر دلایل فوق در اوایل سال 2021 حملات طالب ها بر واحدهای اداری (مغایر تعهدات قبلی که طالب ها نباید بر واحدهای اداری حمله می کردند) شدت یافت و نخست حدود 150 ولسوالی تحت اداره طالب ها قرار گرفت. سپس گروه طالب ها بر مراکز ولایات حملات خود را آغاز کرد که در ولایت های هلمند، لغمان و کندز با مقاومت جدی نیروهای مسلح افغانستان مواجه شدند و طی ماه ها تهاجم که در عقب شان نیروهای خارجی نیز قرار داشت، پیشروی نتوانستند تا این که حکومت مرکزی در ولایات هلمند و لغمان تغییرات کادری نظامی و امنیتی به وجود آورد که بعداً سبب سقوط این ولایات شد.

قرار معلوم، علاوه بر ارتباطات بیرونی، حمدالله محب مشاور امنیت ملی حکومت توانست روابط خوب میان محمد اشرف غنی و گروه حقانی (گروه نزدیک به شبکه استخباراتی پاکستان) ایجاد کند و حتی رسانه ها افشا کردند که در همان نیمه اول ماه اگست 2021، حمدالله محب با رهبری شبکه حقانی تماس های نزدیک داشته و آنها را در داخل شدن مخفیانه به شهر کابل کمک و راهنمایی کرده است. ایجاد چنین روابط به نسبت تعلقات محمد اشرف غنی و حمدالله محب از یک سو و رهبری شبکه حقانی از سوی دیگر به عین قبیله «غلجایی» قوم پشتون سهل تر و مثمر تر صورت گرفت.

همان بود که بتاریخ 15 اگست 2021 بعد از فرار محمد اشرف غنی با یارانش، جمهوریت سه نفره پایان یافت.

ج- طی یک سال سلطه طالبان بر افغانستان

در توافقنامه دوحه میان امریکا و تحریک اسلامی طالبان تذکر یافته است که بعد از خروج قوای خارجی از افغانستان، از طریق مذاکرات بین الافغانی یک حکومت فراگیر موقت یا عبوری تشکیل گردد تا زمینه را برای برگزاری انتخابات مساعد سازد.

بیانیه مختصر ملا عبدالغنی برادر که بعد از سقوط کابل به دست طالبان از دوحه به نشر رسید حاوی وعده های تأمین صلح سرتاسری، عدالت و برابری و خدمتگذاری به مردم بود.

طالب ها در آغاز حاکمیت شان بر افغانستان عفو عمومی اعلان کردند و وعده دادند که به مردم خدمت می کنند، با همسایه ها و جهان روابط خوب ایجاد می کنند، با گروه های تروریستی قطع رابطه می کنند، اجازه نمی دهند از خاک افغانستان بر ضد هیچ کشوری استفاده صورت بگیرد.

ج-1. دست آوردها: تحریک اسلامی طالبان طی یک سال حاکمیت دارای دست آوردهای ذیل می باشد:

– ختم جزایر قدرت. قبلاً تعدادی از مهره های سیاسی و تیکه دارهای قومی در برخی ولایات تسلط و نفوذ بیشتر از حکومت مرکزی داشتند. به گونه مثال مارشال عبدالرشید دوستم در برخی ولایت های شمال، عطا محمد نور عمدتاً در ولایت بلخ، محمد کریم خلیلی و حاجی محمد محقق در افغانستان مرکزی، محمد اسمعیل در زون غرب و عمدتاً ولایت هرات، حامد کرزی در زون جنوب-غرب و عمدتاً در  کندهار و …

با حاکم شدن طالبان بر افغانستان، چهره های سیاسی سوخته کشور را ترک نموده و بدون کدام مقاومت و جنگ جدی علیه طالبان در محلات ذی نفوذ شان فرار را بر قرار ترجیح داده و از افغانستان خارج شدند. بدین ترتیب جزایر مختلفه قدرت از بین رفته و افغانستان منحیث یک سرزمین واحد تحت سلطۀ طالبان قرار گرفت.

– تأمین «امنیت» نسبی سرتاسری. با مسلط شدن تحریک طالب ها بر افغانستان عملیات های محاربوی و جنگ های چریکی که قبلاً عمدتاً توسط طالب ها بر ضد حکومت جمهوری اسلامی افغانستان ادامه داشت پایان یافت، تمام زندانیان بدون تفکیک جرایم سیاسی و جنایی از زندان ها رها شدند، شرایط سفر و گشت و گذار در داخل کشور برای اکثریت مردم مساعد گردید.

ج-2.  اوضاع اجتماعی: همه شاهد هستیم که با سقوط نظام جمهوریت و قایم شدن سلطه طالب ها بر کابل، فضای ترس و وحشت بر شهر مستولی شد. هزاران هموطن ما (با داشتن خاطرات تلخ از دوره ی گذشته ی حاکمیت سال های 1996- 2001 طالب ها بر کابل) بخصوص جوانان و تحصیلکرده ها در صدد بیرون شدن از کشور شدند، کشورهای خارجی ده ها هزار افغان را با فامیل های شان تحت نام همکاران افغانی خود (ترجمان، راننده، آشپز، محافظ و …) به خارج از افغانستان انتقال دادند. حوادث هفته اول سلطه طالب ها در کابل بخصوص هجوم مردم به میدان هوایی به منظور فرار از چنگال طالب ها و تلاش جوانان جهت بیرون شدن از کشور از طریق آویزان ساختن خود در بال ها و تایرهای هواپیماها، رویدادهای شرم آور و مختص افغانستان در تاریخ بشریت است.

تعدادی از مردم در شهرها مشمول زنان و مردان، جوانان و موسفیدان، مامورین و منسوبین دولتی، فعالین رسانه یی و جامعه مدنی، مدافعین حقوق بشر و بخصوص حقوق زنان مورد خشونت طالب های قرار گرفتند که طی سال ها جنگ از لحاظ فزیکی و روانی آسیب دیده، کشته داده و متضرر شده بودند، قرار گرفتند.

قوای مسلح چند صدهزار نفری پاسدار استقلال و تمامیت ارضی کشور و هویت و عزت مردم افغانستان منحل گردید، وسایل و تجهیزات عصری نظامی و امنیتی به غارت برده شد و حتی به کشورهای همسایه انتقال داده شد، باوصف اعلان “عفو عمومی” از جانب رهبری طالب ها، افسران و منسوبین امنیتی و نظامی به طور دسته جمعی و انفرادی مورد شکنجه، عذاب، اذیت و آزار قرار گرفته، زندانی و حتی کشته شده اند. طبق اعلان رسانه ها و معلومات های غیررسانه ای تعداد چنین رویدادها به صدها و حتی هزارها می رسد.

فعالین رسانه ای نیز مورد آزار و اذیت قرار گرفته، زندانی و شکنجه شدند که تصاویر و ویدیوهای چنین حوادث بارها در رسانه های بین المللی نشر شده است.

مغایر اخلاق اسلامی و افغانی، تعدادی از فعالین حقوق زن و جامعه مدنی شبانه از خانه ها گرفتار و به جاهای نامعلومی انتقال داده شده و شکنجه و اذیت می شوند. یک سال است که به بهانه های مختلف (مشکل نصاب تعلیمی، مشکلات تخنیکی محل و صنوف درسی، مشکل کمبود معلمین قشر اناث، عدم موافقت شورای ملاهای قندهار با تعلیم و تحصیل دخترها و موانع فرهنگی که گویا افغان ها “هدف شان پشتون ها است” با تعلیم و تحصیل و حتی بیرون رفتن دخترهای شان از خانه موافق نیستند) مکاتب دخترانه بروی ملیون ها دختر افغان مسدود مانده است. جدا سازی صنوف درسی زنانه و مردانه در دانشگاه ها که مشکل کمبود اساتید را به وجود آورده است، بهانهٔ دیگری برای ایجاد موانع در راستای تحصیل بانوها شده است.

فرصت های کار از خانم ها گرفته شده و بخصوص خانم ها از کار در دستگاه دولت منع شده اند (به استثنای تعداد محدود خانم ها در شفاخانه ها، میدان هوایی و بخش جنایی وزارت امور داخله)، این در حالی است که افغانستان ده ها و حتی صدها هزار فامیل شهید دارد که نان آور آنها فقط زنان هستند. اکنون زنان بدون محرم نمی توانند سفر کنند، حتی در داخل کشور و شهرها. برخوردهای مقامات مختلف طالب ها با تعلیم و کار زنان یک سان نبوده و در برخی ولایات مکاتب نسوان چند ماه فعال بوده و زنان می توانستند در آن ولایات کار کنند.

بیشتر از دوصد رسانه ی صوتی، تصویری و چاپی از فعالیت باز مانده اند، هزاران ژورنالیست و همکاران رسانه ای بیکار شده اند.

فعالیت احزاب سیاسی منحیث عناصر مهم دموکراسی و مردم سالاری ممنوع شده است.

اقلیت های قومی و مذهبی در امور اجتماعی و سیاسی مورد توجه قرار نبوده و مصون نیستند. تعدادی از قوماندان های طالب به عقاید مذهبی اقلیت ها اهانت می کنند، آنها به شیعه ها که حدود 30 درصد جامعه را تشکیل می دهند کلمه کفر را اطلاق می کنند و تهدید می کنند که اگر برای شان اجازه داده شود، شیعه ها را قتل عام و نسل کشی خواهند کرد (چنین ویدیوها در رسانه های اجتماعی نشر شده است). بهترین ثبوت این مسایل حمله های تروریستی بر مساجد و تکیه خانه های اهل تشییع در کابل، مزار شریف، کندهار و کندز که صدها شهید و زخمی بر جا گذاشت، می باشد.

هندوباورها (هندوها و سکهـ ها)ی افغانستان به نسبت برخورد های ناسالم طالب ها و حمله های تروریستی بر عبادتگاه های شان افغانستان را ترک کرده به هندوستان پناهنده می شوند.

تظاهرات مسالمت آمیز مردم، بخصوص زنان به طور قهرآمیز سرکوب می شوند، تحلیلگرهای سیاسی و اهل رسانه ها نمی توانند به طور آزادانه ابراز نظر و اطلاع رسانی کنند. زندانی ساختن فیض الله جلال استاد پوهنتون، سید محمد باقر کاظمی تحلیلگر سیاسی، چند تن از فعالین حقوق زن و ده ها تن از فعالین رسانه ای گواه انکار ناپذیر این خشونت ها است که همیشه از طریق رسانه های بین المللی همگانی شده است.

قابل یاددهانی است که برخی ها در رهبری طالب ها (شیر محمد عباس ستانکزی، محمد انس حقانی و …) در سخنرانی ها و تویت های شان از تعلیم و تحصیل زنان اعلان حمایت می کنند اما این گفته های آنها عملی نشده است.

به نسبت مشکلات مرگبار اقتصادی، کادری و … امارت طالب ها از ارائه خدمات اجتماعی و خاصتاً خدمات صحی به مردم عاجز مانده که در نتیجه آن ده ها شفاخانه و کلینیک صحی در ولسوالی ها و ولایات فلج و مسدود گردیده است.

ج-3.  اوضاع اقتصادی:

با تسلط طالب ها بر کشور، ایالات متحده امریکا حدود 9 ملیارد دالر دارایی افغانستان را منجمد ساخته و بانک های افغانستان را تحریم کرده است، هزاران کارمند نظامی و ملکی دولت از وظایف منفک شده و صدها هزار دیگر که به وظایف شان دوام می دهند ماه ها بدون معاش و گرسنه مانده و اکنون نیز با معاش سه چند کمتر از زمان نظام جمهوریت کار می کنند که به هیچ وجه برای اعاشه و اباطه فامیل های شان کافی نمی باشد.

با وصف اینکه ایالات متحدۀ امریکا و متحدانش هفته وار بسته های نقدی 32-40 ملیون دالری را تحت نام کمک های بشری برای طالب ها ارسال می دارد، ولی بر اساس ادعاهای رسانه ها و حتی مصاحبه های زلزله زدگان ولایات خوست، پکتیکا و پکتیا، این کمک ها اکثراً به مستحقین نمی رسد.

ده ها هزار کارمند زن بدون معاش مانده و فرصت های کار و شغل آزاد را نیز ندارند تا فرزندان شان را تغذیه کنند.

مؤسسات و نهادهای خارجی که در آنها هزاران افغان مصروف کار بودند و برای خانواده های شان نفقه تهیه می کردند، مسدود گردیده، مؤسسات و متشبثین سکتور خصوصی نیز به نسبت عدم فعالیت و یا کم کاری بانک ها و نبود رابطه ٔ حاکمان فعلی با جهان از فعالیت های معمولی شان عقب مانده اند.

همچنان به نسبت تحریم بانک ها، روند واردات و صادرات تجاران افغانی مختل شده است.

مشتریان بانک ها به نسبت عدم موجودیت کافی پول فزیکی در بانک ها، از اندوخته های پولی خویش مستفید شده نمی توانند.

کشورهای جهان به نسبت بی اعتمادی بر طالب ها و عدم به رسمیت شناختن «حکومت» آنها با افغانستان داد و گرفت و معاملات تجارتی ندارند.

مختصر این که، علی رغم ارسال ملیون ها دالر از جانب امریکا و بانک جهانی طور هفته وار به امارت طالبان، وضعیت اقتصادی مردم نهایت خراب است. قیمت های مواد غذایی صعود کرده و بیکاری به اوج رسیده است. اگر تعدادی از افغان ها به نسبت  ترس از طالبان کشور را ترک می کنند، برخی دیگر جوانان به نسبت فقر، بیکاری و گرسنگی از کشور در حال فرار می باشند. طبق گفته های نهادهای ذی ربط ملل متحد و رسانه ها، حدود 70-80 فیصد نفوس افغانستان تحت خط فقر زندگی می کنند، مادرها و پدرها به نسبت فقر و گرسنگی فرزندان شان را به پول ناچیز به فروش می رسانند. چنین وضعیت بد اقتصادی در تاریخ افغانستان سابقه ندارد.

ج-4.  حکومتداری:

طالب ها نظام افغانستان را امارت اسلامی اعلان و قانون اساسی و سایر قوانین نافذه را کنار گذاشته و به قول خود شان طبق احکام قرآن و شریعت حکومت می کنند. رهبر طالبان که تا اکنون کسی او را ندیده و کدام عکس و تصویر ویدیویی از وی نشر نشده است، هدایت داده است که قوانین ساخته انسان ها را دور بیاندازند و از فرمان های او اطاعت کنند.

سیستم حکومتداری علمی و معقول وجود ندارد. اکثراً امر و نهی رهبری طالب ها در سراسر کشور به طور یک سان عملی نمی شود. به گونه مثال رهبر طالب ها فرمان عفو عمومی صادر کرد، اما قوماندان های آنها شب و روز در تلاش پیدا کردن، اذیت، شکنجه و کشتن افسران، قضات و څارنوال های نظام جمهوریت می باشند که تا اکنون صدها مورد چنین رویدادها ثبت و تصاویر و ویدیوهای شکنجه و آزار بازداشت شده ها نشر شده است. این نافرمانی طالب ها از اوامر و هدایات رهبری شان به گمان اغلب از چند دستگی میان طالب ها ناشی می شود. با وصف این که سازمان استخبارات پاکستان تلاش می ورزد اختلافات داخلی طالب ها پنهان نگاه داشته شود، چنانچه به همین منظور رئیس استخبارات پاکستان یک بار در ماه اول حاکمیت طالب ها، حین بحث ها پیرامون تقسیم کرسی های وزارت ها به کابل سفر کرد و با سپری کردن چند روز در رابطه به توظیف وزرای طالب ها امر و نهی صادر نمود، و بار دیگر حین تدویر جلسه چند روزه رهبری طالب ها در کندهار به آن شهر رفته و از تشدید اختلافات داخلی طالب ها جلوگیری کرد.

تحریک طالب ها سلطه تک قومی را بر کشور مسلط ساخته است از اکثریت اقوام افغانستان در سطح وزرا، والی ها و قوماندان های امارت شان کسی مقرر نشده است.

سیستم عدلی و قضایی طور شاید و باید فعال نیست. هر ملا قاضی، هر طالب څارنوال و هر قاری آمر کشف جرایم است. محاکمه های صحرایی در برخی ولایات جریان دارد.

مؤسسات و ادارات نهادینه ساز دموکراسی از تشکیلات دولت حذف شده است، قوه مقننه (پارلمان) و دارالانشاهای آن، شوراهای ولایتی، کمیسیون حقوق بشر، کمیسیون مستقل انتخابات، کمیسیون شکایات انتخاباتی و کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی از چوکات تشکیلات دولت برداشته شده اند.

تمام مسئولین ملکی و نظامی در مرکز و محلات فارغین مدارس دینی می باشند و هیچ یک آنها کادر مسلکی علوم عصری نمی باشد.

آیا ممکن است یک ملا یا قاری بتواند امور صحی، زراعت، انرژی، معادن و … یک کشور را مدیریت کند؟ جواب نخیر است.

ج-5. روابط با مردم یا وضعیت مشروعیت داخلی طالب ها

با مسلط شدن طالب ها بر افغانستان فضای ترس، وحشت و خشونت در جامعه ایجاد شده است. هر کسی که از اوامر آنها اطاعت نکند، مورد اهانت، آزار، اذیت و شکنجه قرار می گیرد. زندانی ساختن، شکنجه کردن و کشتن افراد بدون حکم محاکم ثلاثه (که تا اکنون وجود ندارند) و آویزان کردن اجساد کشته شده ها در انظار عامه با اصول موضوعه بین المللی، عنعنات و رسوم افغانی و احکام دین مقدس اسلام همنوایی ندارد. چنانچه در سال گذشته چند بار در ولایات هرات و ننگرهار نعش های کشته شده ها خودسرانه توسط طالبان به دارها آویخته شدند.

بعضاً برخی قوماندان های طالب ها به کرامت انسانی بی باوری  نشان داده  و به آن حرمت نمی گذارند، چنانچه بار بار جریان شکنجه کردن زندانیان برهنه را تصویر برداری کرده و به منظور ایجاد وحشت در میان مردم به شکلی از اشکال به نشر سپرده اند.

 طالب ها به مردم سالاری و حکومتداری سالم، منطقی و معقول باورمند نیستند، چنانچه ملا محمد حسن آخند رئیس الوزرای حکومت موقت آنها در نشست ملاهای طالب ها در کابل (جولای 2022) گفت «ما اهل انتخابات نیستیم».

برخی چهره های بانفوذ طالبها با امور آموزشی، علم، دانش و پژوهش سازگاری ندارند، چنانچه حقانی وزیر تحصیلات عالی آنها گفته است که تمام بدبختی های فعلی افغانستان نتیجه کار تحصیلکرده های بیست سال اخیر است. نامبرده ملا و قاری را عالم دانسته ولی تحصیلکرده های علوم عصری را کسبه کار و کارگران ماهر می داند. بر همین اساس در آغاز سلطه طالبان بر افغانستان تمام مکاتب و دانشگاه های کشور ماه ها مسدود بود و وقتی که مکاتب و پوهنتون ها آغاز به کار کرد، مکاتب دخترانه ی صنوف ششم و بالاتر از آن مسدود مانده و روند تحصیل دخترها در دانشگاه ها به نسبت جدا ساختن صنوف مردانه و زنانه شدیداً متضرر شده است.

امارت طالب ها به نظریات مردم گوش نمی دهد، به مشکلات آنها رسیدگی نمی کند و به قول رئیس الوزرای شان، طالب ها به مردم وعده تهیه نان نداده اند و مردم باید در این رابطه به خداوند (ج) مراجعه کرده و فریاد بزنند.

حاکمان فعلی به احزاب سیاسی، سازمان های اجتماعی و شوراهای قومی ارج نگذاشته و صرف به جلسات ملاها رجوع نموده و آن هم در حالی که به نظریات آنها ارزشی قایل نیستند، بلکه صرف باید از رهبر طالب ها، که امیرالمؤمنین نام گذاری شده است، اطاعت شود.

به این ترتیب طالب ها بر قلوب مردم مسلط نشده بلکه فقط به زور و خشونت حکمرانی می کنند و به همین دلیل است که در برخی ولایات و ولسوالی های افغانستان مقاومت های مسلحانه بر علیه امارت طالب ها شکل گرفته و با گذشت هر روز توسعه خواهد یافت.

اما باید یادآور شد که طالب ها در قریجات و میان روستا نشینان افغانستان، عمدتاً در مناطق پشتون نشین کشور جای داشته و در جریان جنگ بر ضد امریکا به کمک مردم محل تغذیه و حمایت می شدند و اکنون نیز طالب ها برای جنگ های پنجشیر، تخار و بغلان جنگجویان زیادی را از ولایت های جنوبی و جنوب-غربی کشور سوق می دهند.

نتیجه حکمرانی یک ساله طالب ها بر افغانستان این است که آنها نتوانسته توجه تمام مردم را به خود جلب و از حمایت واقعی اکثریت مردم برخوردار شوند.

ج-6. روابط بین المللی

طالب ها متعهد شده بودند با مسلط شدن بر افغانستان رابطه با گروه های تروریستی منطقه ای و بین المللی مانند القاعده، داعش و غیره را قطع کنند، اجازه ندهند از خاک افغانستان بر ضد سایر کشورها بخصوص امریکا و متحدین آن استفاده صورت بگیرد و با تمام کشورهای جهان و خاصتاً هسایه ها و کشورهای اسلامی روابط حسنه سیاسی، فرهنگی و تجارتی ایجاد کنند.

رهبری طالب ها همیشه اعلان کرده اند که به تعهدات شان وفادار می باشند و تلاش میکنند تا روابط نیک را با همسایه ها و سایر کشورهای جهان بشمول ایالات متحده امریکا ایجاد و تحکیم ببخشند. به همین منظور هیئت های طالب ها ملاقات های زیادی در دوحه با نمایندگان ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا انجام داده و به کشورهای پاکستان، ایران، چین، روسیه، ازبکستان و ترکمنستان سفر کرده و در نشست های دو جانبه و چند جانبه با هیئت های کشورهای همسایه و منطقه در پاکستان، ایران، ازبکستان، هند، ناروی و روسیه اشتراک ورزیده و از صداقت و تلاش های شان در راستای تأمین و تحکیم روابط میان کشورها اطمینان داده است. هیئت های طالب ها در این ملاقات ها و نشست ها بر آزاد سازی پول های منجمد شده افغانستان از جانب امریکا، به رسمیت شناختن امارت طالب ها توسط جامعه جهانی و بیرون ساختن نام های رهبران طالب ها از لیست سیاه سازمان ملل متحد تأکید کرده اند.

اما کشورهای همسایه و جامعه جهانی از حاکمیت طالبان می طلبد تا تعهدات قبلی شان را در رابطه به ایجاد حکومت فراگیر و همه شمول، قطع رابطه با گروه های تروریستی، جلوگیری استفاده از خاک افغانستان بر ضد سایر کشورها، رعایت حقوق بشری و بخصوص حقوق تعلیم و کار زنان و حقوق اقلیت های قومی و مذهبی عملی سازند.

بخصوص پاکستان، چین و ازبکستان سعی کرده اند زمینه های بیشتری برای تأمین روابط طالب ها با سایر کشورها و رسمیت شناسی تدریجی حاکمیت طالب ها توسط همسایه ها و برخی کشورهای دیگر را  مساعد سازند.

تمام این تلاش های طالب ها و حامیان منطقه ای آنها به این منجر شد تا:

  • سفارت و قونسلگری های افغانستان در پاکستان، چین، روسیه و ترکمنستان بدون رسمیت شناسی رسمی در اختیار امارت طالب ها قرار گیرد.
  • روابط وزارت امور خارجه طالب ها با سفارت های افغانستان در ترکیه، ازبکستان و ایران تأمین گردد.
  • سفارت های پاکستان، روسیه، چین، ایران، امارات متحدۀ عربی و چند کشور دیگر در افغانستان فعال شوند.

ولی تا اکنون هیچ کشوری، حتی عمده ترین کشور حامی تحریک اسلامی طالب ها، پاکستان نیز نتوانسته امارت طالبان را به رسمیت بشناسد.

از دیدگاه ما دلایل اساسی عدم رسمیت شناسی امارت طالب ها توسط کشورها قرار ذیل است:

  • موجودیت گروه طالب های تاجیکستانی در ولایات شمال شرقی افغانستان و پرتاب راکت ها بر خاک تاجکستان؛
  • موجودیت مبارزین ازبکستانی در ولایات شمال افغانستان و انداخت راکت ها بر آن کشور (باوصف این که مراجع رسمی دو کشور تأیید نکرده اند)؛
  • موجودیت طالب های پاکستانی و سایر گروه های تروریستی پاکستانی در افغانستان و تلاش ایفای نقش مصلحانه طالبان در میان حکومت پاکستان و تحریک طالب های پاکستانی. کشته شدن سه عضو رهبری تحریک طالب های پاکستانی در ولایت پکتیکا در اگست 2022 بهترین ثبوت این ادعاست؛
  • تشکیل ندادن حکومت فراگیر و همه شمول از جانب طالب ها؛
  • باز نکردن مکاتب دخترانهٔ صنوف ششم و بالاتر از آن که سبب محروم ساختن ملیون ها دختر از تعلیم شده است؛
  • –        ایجاد محدودیت ها و ممانعت از خروج هزاران همکار افغانی نیروهای بین المللی از افغانستان توسط طالبان؛
  • عدم رعایت حقوق بشری و خاصتاً حقوق زنان و اقلیت های قومی و مذهبی در افغانستان؛
  • اعلان رهبر طالب ها در نشست ملاهای طالب ها در کابل در جولای 2022 در مورد این که حاضر نیست خواست های جامعه جهانی را بپذیرد حتی اگر بمب اتوم هم بر ضدش استعمال شود.
  • بالاخره کشته شدن رهبر شبکه تروریستی القاعده در شهر کابل توسط پهپاد امریکایی که ثبوت عمدۀ موجودیت گروه های تروریستی در افغانستان تحت حاکمیت طالبان است.

نتیجه گیری:

  1.  تحریک اسلامی طالبان توانسته است:
  2. صلح سراسری نسبی را در افغانستان تأمین کند؛
  3. جزایر قدرت را که می توانست در فرصت های مناسب بعدی کشور را به سوی تجزیه سوق دهد، ختم کند؛
  4. 2-   امارت طالبان نتوانسته ویا نخواسته است:
  5. به مشکلات اقتصادی مردم رسیدگی کند؛
  6. زمینه مناسب تعلیم و تحصیل را برای جوانان و بخصوص قشر اناث مساعد سازد؛
  7. حکومت فراگیر و همه شمول در بر گیرندۀ تمام اقوام و گروه های سیاسی و اجتماعی را شکل دهد؛
  8. حکومتداری مناسب و جوابگوی مقتضیات عصر حاضر را در افغانستان راه اندازی کند؛
  9. رضایت اکثریت شهروندان افغانستان اعم از مرد و زن و اقلیت های قومی و مذهبی را از آن خود کند؛
  10. بنابر دلایل فوق الذکر نتوانسته قناعت کشورهای همسایه و جامعه بین المللی را حاصل کند تا به رسمیت شناخته شوند؛
  11. برخی شواهد و علایم گواه آن است که تحریک طالبان در این مرحله یک نیروی متحد و یک پارچه نیست و اختلافات زیاد درونی دارد که احتمالاً در قدم های بعدی سبب پیچیدگی بیشتر اوضاع اجتماعی، اقتصادی و امنیتی کشور گردد.

با درنظرداشت آنچه تذکر داده شد و هم این که طالب ها بخشی از مردم و یک واقعیت انکار ناپذیر جامعه افغانستان است، لازم است تا امارت اسلامی طالب ها از هر طریق ممکن، مشروع و قانونی رضایت مردم افغانستان را کسب کند، به اصول قبول شدۀ بین المللی، حکومتداری دموکراتیک- تشکیل حکومت فراگیر و همه شمول، رعایت حقوق بشری شهروندان کشور مشمول زنان و اقلیت های قومی و مذهبی و گروه های سیاسی و اجتماعی، زمینه سازی برای انتخابات سرتاسری و اجرای تعهدات متقابل با جامعه جهانی را عملی سازد و از هر گونه عمل آشکار و مخفی وحشی گرایانه و ظلم بر مردم افغانستان خود داری و جلوگیری کند. در غیر آن افغانستان یکبار دیگر بسوی ناآرامی های داخلی، جدال های قومی، مذهبی و قبیلوی، جنگلزار بدون قانون و قضا، بدون حقوق بشری، بدون ترقی و شگوفایی و مرکز گروه های تروریستی منطقوی و جهانی مبدل خواهد شد. آنچه را که بعضی حلقه های شریر برخی همسایه های افغانستان وبعضی ابر قدرت های جهان خیال پردازی و برنامه ریزی کرده اند. در چنین وضعیت وظیفه و مکلفیت هر افغان و نیروهای افغانی وطندوست، روشنفکر، عدالتجو و ترقی پسند این خواهد بود تا در راستای تأمین صلح عادلانه و پایدار، تأمین عدالت اجتماعی و ایجاد حاکمیت مردم سالار با استفاده از هر وسیلۀ ممکن و مشروع به مبارزۀ همآهنگ و مثمر در داخل و خارج افغانستان بپردازند.

خلص کلام این که سالگرد سلطۀ طالبان را منحیث حاکمیت بدوی، استبدادی، تبعیض جنسیتی، دکتاتوری، انحصار سیاسی، پاشیدگی و رکود اقتصادی، بی نظمی اجتماعی، عقب گرد علمی و آموزشی، و تباهی اداری به مردم میهن عزیزم تسلیت می گویم.

خسرو