اشعار شماره چهارم، سال دهم
بلبل اسیر چه صبحی کز هوای دلپذیرشبهر سو مشک می پاشید، عبیرشبدورِ گونۀ گل شبنم ترفتاده چون عرق بر روی دلبرگل اندام ناز و بلبل در رجا بودخلاصه هر طرف بزمی بپا بودبدیدم بلبلی در بسته در دامکه می زد ناله از بیداد ایاماسیرش کرده...
Read More