خلل پذیر بود هر بنا که میبینی
مگر بنای محبّت که خالی از خلل است
( حافظ )

تکامل و سیر بالله

گفت روزی می شدم امیدوار
تا به بینم در بشر انوار یار
تا به بینم قلزمی در قطره ای
آفتابی درج اندر ذرّه ای
( مولانا )

اصولا هر ماده که حاوی مواد مغذّی، نظیر کاربوهایدراتها و پروتینها و چربی ها ، به اضافه مقدار کم از ویتامین ها و مواد معدنی باشد، آنرا غذا و یا به اصطلاح Food گویند. همۀ آنها برای ارگانیسم موجودات زنده جهت کسب انرژی و بزرگ شدن شان ضروری می باشد.
تبدیل مواد غذایی از جمادات به نباتات و از نباتات به حیوانات و از حیوانات به انسان بوسیله یک زنجیر پیوسته غذایی “food chain” انجام می شود. در این زنجیر غذایی هر یکی زیر دستی خودش را می خورد و در عین حال خودش خوراک بالا دستی میشود! از این رو نباتات جمادات را بصورت مواد شیمیایی مخلوط با آب جذب می کنند و خود شان بوسیله حیوانات علفخور خورده میشوند، حیوانات هم بوسیله گوشتخواران خورده میشوند که شامل ما انسانها میباشند که همه چیز را میخوریم. برای تحقق این سیستم زنجیری غذا یک رشته فعل و انفعالات دوره شیمیایی بنام “biogeochemical cycle” در سایکل غذایی “nutrient cycle” بین ارگانیسم حیاتی و غیر حیاتی (چون خاک، آب و هوا) در محیط زیست وجود دارد. بطوریکه در یک نیمه سایکل عناصر بصورت مختلف جذب نباتات شده و در زنجیر غذایی وارد میشوند. و در نیمه دوم سایکل پس از یک رشته تحولات و تغییرات دوباره بصورت اولیه به طبیعت بر می گردند. از مهمترین این سایکل ها، سایکل کاربن، ازت، فاسفر، گوگرد و اکسیژن است. سایکل کاربن “carbon cycle” شاید در مقام اول اهمیت در این سایکلها باشد، زیرا کاربن در تمام ترکیبات ارگانیک بطرق مختلف وجود دارد و از این نظر در ساختمان تمام ارگانیسم های موجودات زنده نقش اساسی را دارا میباشند. از این رو آنها به حیات کاربنی “carbon life” معروف اند. کاربن عامل اصلی ساختمان تمام نسوج نباتات و حیوانات میباشد. قسمت عمده این کاربن از اتمسفر فضا می آید. بدین نحو که کاربن دای اکساید CO2 موجود در اتمسفر بوسیله عمل فوتوسنتیزیس “photosynthesis” جذب نباتات میشود. در این عمل ماده کلروفیل که مسئوول رنگ سبز نباتات میباشد در حضور انرژی خورشیدی پس از یک سلسله فعل و انفعال کاربن دای اکساید را تبدیل به مواد کاربوهایدریت و اکسیژن مینماید که خلاصه آن بشکل زیر است.
CO2+2H2O= (CH2O) + H2O + O2
کاربوهایدریتها بصورت ماده غذایی نباتات در می آیند و اکسیژن آزاد شده در این فعل و انفعال در فضا منتشر شده و مفرح ذات است. کاربوهایدریتها یکی از گروه های مهم ترکیبات ارگانیک با فرمول عمومی Cx (H2O)x است. ساده ترین آنها قند های شامل گلوکوز و سوکروز است که واسطه عمده در تبدیل غذا به انرژی میباشند که در فرمول زیر دیده میشود:
C6H12O6+6O2=6CO2+6H2O+energy
بدین ترتیب در عمل تنفس نباتات و حیوانات و انسانها و ارگانیسم هایی که فاسد شده اند کاربن دای اکساید دوباره به اتمسفر بر میگردد.
حضور انرژی خورشیدی شرط اصلی و اساسی در تمام این فعل و انفعالات میباشد. از آنجاییکه تمام فرمهای دیگر حیات مستقیم و یا غیر مستقیم از نظر تأمین مواد غذایی بستگی به نباتات دارند عمل فوتوسنتیزیس اساس حیات در روی زمین است. میتوان گفت که تا حدود ۹۴٪ اکسیژن فضا در اثر عمل فوتوسنتیزیس حاصل میگردد، بدون عمل فوتوسنتیزیس نه تنها فضای سبز نداریم بلکه حیوانات را هم به تدریج از دست میدهیم، زیرا حیوانات نمی توانند نور خورشیدی را تبدیل به انرژی در فرم ترکیبات متابولیزم نمایند، از این رو ما از لحاظ غذایی برای زندگی و ادامه حیات خود احتیاج بوجود نباتات در روی زمین داریم ولی متاسفانه هر روز می شنویم که قسمتهای بزرگی از مناطق سبز در عالم را ریشه کن میکنند!
در سایکلهای دیگر هم عناصر مربوطه هر یک به نحو بخصوصی وارد در زنجیر غذایی شده و سپس بعد ار یک سلسله فعل و انفعالات و همینطور تغییر و تبدیلات در بقایای از بین رفته نباتات، حیوانات و انسانها دوباره بصورت اولیه خود درآمده و به زمین و هوا و آبها برای سایکل های بعدی سپرده میشوند.
مولانا این واقعیت را چنین می گوید:

خلق بخشد خاک را لطف خدا
تا خورد آب و بروید صد گیا
باز خاکی را ببخشد حلق و لب
تا گیاهش را خورد اندر طلب
چون گیاهش خوردحیوان گشت و رفت
گشت حیوان لقمه انسان و رفت
باز خاک آمد شد آکال بشر
چون جدا شد از بشر روح و بصر
نیست شرح این سخن را منتها
پاره ای گفتم بدانی بار ها
جمله عالم آکل و ماکول دان
باقیان را مقبل و مغبول دان
اما در عرفان ما دارای سایکل مهمی بنام دایره خلقت و تکامل میباشیم که شامل دو قوس عظیم نزولی و صعودی است. قوس نزولی از ذات شروع شده و سپس عقل کل، نفس کل، هیولا، ماده و افلاک تا میرسیم به کره خاک، جماد، نبات و بالاخره انسان که نقطه مقابل عقل کل است و بصورت انسان ظاهر گردیده است. انسان آخر مراتب ظهور وجود است و حامل جمیع اسما و صفات میباشد. علّم الآدم الاسما، کلها- خداوند تمام اسما را به آدم آموخت. و انّ اللّه تعالی خلق آدم علی صورته. و خداوند آدم را به جمیع صفات خود خلق کرد.
شبستری گوید:

در آخر گشت پیدا نقش آدم
طفیل ذات او شد هر دو عالم
نهایت قوس نزولی ، بدایت قوس عروجی دایره تکامل است. این عروج سیر الی الله میباشد که برعکس سیر نزولی است. سالک راه حق بایستی در این سفر از تمام تعیینات جسمانی و روحانی درگذرد و در پرتو احدیت محو و فانی شود، تا به مقام فنا فی الله برسد.فنا فی الله بقا بالله و نیستی از خود است که عین هستی به حق است که مرتبه انسان کامل میباشد.
شبستری گوید:

به عکس سیر اول در منازل
رود تا گردد او انسان کامل
در حقیقت انسان سبب ایجاد عالم میباشد؛ یکی از دانشمندان معروف کوانتوم فزیک میگوید: تا انسان به عالم نظر نکرده، عالم حقیقت پیدا نکرده است. این نظریه از جنبه علم الیقین حایز اهمیت است.
مولانا سیر بالله را چنین توضیح میدهد:

از جمادی مردم و نامی شدم
و زنما مردم ز حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی زمردن کم شوم
جمله دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وزملک هم بایدم جستن ز جو
کل شییی هالک الاوجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچه اندر و هم ناید آن شوم
پس عدم گردد عدم چون ارغنون
گویدم کانا الیه راجعون
در این گفتار وقتی به اینجا رسیدم بخود آمدم که براستی این چه سیر و سیاحت اسرار آمیزیست؟ تمام ذرّات بدن ما انسانها پس از تحولاتی دو باره بجای اولیه شان در طبیعت باز میگردند و باز از نو این سایکل های آدم ساز از ذرات ما در تکرار است، در هر یک از این سایکل ها چه بسیار از این انسانها، حیوانات و نباتات بر روی پرده سینمای زمان و مکان ظاهر میشوند و باز دو باره همه میروند و جایشان را به آیندگان میسپارند. چه زیبا گفته شبستری این داستان را:

به هر جزوی ز خاک اربنگری راست
هزاران آدم اندر وی هویداست
به هر یک نقطه ز ین دور مسلسل
هزاران شکل می گردد مشکل
با این ابیات پر مغز از سعدی سخن را کوتاه میکنم:

بماند سالها این نظم و ترتیب
ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی
غرض نقشی است کاز ما باز ماند
که هستی را نمی بینم بقایی
و کل من علها فان و یبقی ذوالجلال و الاکرام – همه چیز در این عالم فانی است بجز خدای یکتای ذوالجلال و الاکرام.
و چه زیبا میبود اگر آدمیان این چند روز که مهلت زندگی در این دنیا را دارند همه با هم در صلح و صفا می زیستند.

– لندن ، ۱۲/۰۱/۲۰۰۶

مهندس رزاقی