بازی بزرگ نامی است که به رقابت های سیاسی و نظامی دو امپراتوری بزرگ وقت، بریتانیا و روسیۀ تزاری در آسیای مرکزی، داده شده است.  این تقابل سیاسی و دیپلماتیکی بود که در بیشتر قرن نزدهم، بر سر افغانستان و سرزمین های همسایه در آسیای مرکزی و جنوبی وجود داشت.

اصطلاح “بازی بزرگ” را به آرتور کانولی Arthur Connolly (1807- 1842م) نسبت داده اند. او به عنوان یک افسر اطلاعاتی (استخباراتی) در کمپنی هند شرقی بریتانیا مشغول فعالیت بود. در یک ناآگاهی فاحش این اصطلاح را به رمان نویس بریتانیایی به نام رودیارد کیپلینک Rudyard Kipling در رمان نوشتۀ خودش کیم ” Kim”  نسبت داده اند.

در این رمان به بازی بزرگ پشت پردۀ دو امپراتوری بزرگ روسیه و بریتانیا در آسیای مرکزی پرداخته شده است. رمان کیم در سال 1901 این اصطلاح را فراگیرساخت و معنای جدیدی از رقابت “بازی بزرگ” را مطرح کرد. این اصطلاح پس از وقوع جنگ شوروی و افغانستان در سال 1979 همه گیری بیشتری پیدا کرد.

بازی بزرگ در 12 جنوری 1830 آغاز شد، زمانی كه لرد النبوروLord Ellienborough، رئیس ادارۀ تفتیش بریتانیا برای هند، لرد ویلیام بنتینك Lord W. Bentinck، فرماندار كل (گورنر جنرال) را وظیفه داد تا راه تجارتی جدید به امارات بخارا ایجاد كند.* بریتانیا قصد داشت تا بر امارت افغانستان تسلط یابد و این کشور را به یک سرزمین تحت الحمایه تبدیل کند و از امپراتوری عثمانی، امپراتوری ایران، خان نشین خیوه و امارت بخارا به عنوان کشورهای حائل بین هر دو امپراتوری استفاده کند. این امر با جلوگیری از دستیابی روسیه به بندر خلیج فارس یا اقیانوس هند، از هندوستان و همچنین مسیرهای تجاری دریایی انگلیس محافظت می کند. روسیه افغانستان را به عنوان منطقه بی طرف پیشنهاد کرد. نتایج شامل جنگ نافرجام انگلیس و افغانستان در سال 1838، جنگ اول انگلیس و سیک در سال 1845، جنگ دوم انگلیس و سیک در سال 1848، جنگ دوم انگلیس و افغانستان در سال 1878 و الحاق قوقند به روسیه بود.

دیدگاه انگلیس:

به دنبال پیمان ترکمانچای 1828 و پیمان آدریانوپل (1829)، بریتانیا ترسید که پارس و ترکیه به عنوان مناطق تحت الحمایۀ روسیه تبدیل شوند. این پیمان ها برداشت بریتانیا ازجهان را تغییر داد و پاسخ آن بازی بزرگ بود. بریتانیا قصد دخالت در خاورمیانه را نداشت، اما مجموعه ای از کشورهای حائل بین امپراتوری های بریتانیا و روسیه را در بر می گرفت که شامل ترکیه، ایران، به علاوه خان نشین های خیوه و بخارا بود که از تجارت آینده رشد خواهند کرد. در عقب این کشورهای حائل، دولتهای محافظت شده و تحت حمایت بریتانیا، از خلیج فارس تا هند و تا امارت افغانستان افتاده بودند که به علاوۀ نیروی دریایی بریتانیا، از خطوط تجارت دریایی محافظت می کردند.

بریتانیا معتقد بود که اولین جامعه آزاد جهان و پیشرفته ترین کشور از نظر صنعتی است و از این رو مکلفیت دارد تا با استفاده از آهن ، نیروی بخار و کالاهای پنبه ای خود آسیای میانه را تصاحب و توسعه دهد.

مورخان پایان بازی بزرگ را امضای پروتکل های کمیسیون مرز پامیر در 10 سپتامبر 1895 می دانند، هنگامی که مرز بین افغانستان و امپراتوری روسیه مشخص شد.

دیدگاه روسیه:

در سال 1557 ، بخارا و خیوه سفیرانی را برای درخواست اجازه تجارت در روسیه به دربار ایوان چهارم فرستادند. روسیه از دیر زمان علاقه مند به ایجاد یک مسیر تجاری از مسکو به هند بود. از آن زمان تا اواسط قرن نزدهم، سفیران روسی در منطقه بیشتر وقت خود را صرف تلاش برای آزادی روس هایی کردند که توسط خان نشین ها به عنوان برده گرفته شده بودند. روسیه بعداً سلطۀ خودرا در سراسر سیبری تا خاور دور گسترش می دهد و در آنجا به بندری در اقیانوس آرام می رسد که از سال 1859 به ولادی وستوک معروف می شود. این گسترش به سمت شرق در آن برهه مورد توجه وزارت خارجه بریتانیا نبود زیرا این منطقه در هیچ مسیر تجاری یا مقصد انگلیس قرار نداشت و بنابراین مورد توجه نبود. از دهه 1820، نیرو های روسی شروع به پیشروی به سمت جنوب از سیبری در جستجوی مرزهای امن و همسایگان مطمئن کردند.

بین سالهای 1824 و 1854 ، روسیه کل خان نشین های قزاقستان (قزاقستان امروزی) را اشغال کرد. این امر علاوۀ بر تلاش برای لغو قانون تبعیض آمیز بازرگانی خیوه در برابر تجار روسی كه تازه در آسیای میانه نفوذ خودرا گسترش داده بودند و همچنین رسیدگی به مسئله برده های روس، موجب افزایش تنش بیشتر روسیه- خیوه ییها نیز گردید. روسیه در سالهای 1839–40 دست به حمله زد اما به دلیل اراضی و اقلیم نامساعد نتوانست به خیوه برسد.

در طول دهه های 1840 و 1850، اهداف روسیه در آسیای میانه این بود که بخارا و خیوه از اقدامات خصمانه علیه روسیه خودداری کنند، مالکیت بردگان روس را متوقف کنند و در اعطای پناهندگی به قزاق های فراری از تعقیب عدلی روسیه سهولت فراهم کنند. بازرگانان روسی مانند شرایط بازرگانان بومی در بخارا و خیوه اجازۀ تجارت داشته باشند. خان نشین ها باید ایمنی اشخاص و دارایی بازرگانان روسی را تضمین کنند، مالیه بیش ازحد دریافت نکنند، اجازه حمل و نقل بدون مانع کالا و کاروان از طریق آسیای میانه به کشورهای همسایه را بدهند و به نمایندگان تجاری روسیه اجازه دهند در بخارا و خیوا اقامت داشته باشند، و ناوبری(کشتی رانی) رایگان در رودخانه آمو دریا برای کشتی های روسی فراهم کنند. هیچ یک از این اهداف محقق نشد. مرزهای روسیه ناامن بودند،علاوه بر این، نفوذ انگلیس در منطقه رو به افزایش بود.

در سال 1869 ، هنگامی که کلاراندون Clarendon دیپلمات بریتانیایی رود آمو دریا را به عنوان منطقه بیطرف اساسی بین مناطق نفوذ انگلیس و روسیه پیشنهاد کرد ، الکساندر گورچاکوف افغانستان را به عنوان منطقه بی طرف پیشنهاد کرد. روسیه از نفوذی که ممکن است یک قدرت مسلمان با پشتیبانی انگلیس بر سایر خان های منطقه داشته باشد ، ترسید.

رقابت انگلیس و روسیه در آسیای میانه

اکتشافات و محاسبه ای اولیه

در 1782م جورج فاستر G. Foster، کارمند ملکی شرکت هند شرقی، سفری را آغاز کرد که از کلکته، بنگال آغاز شد و از کشمیر افغانستان، هرات، خراسان و مازندران عبور کرد. با کشتی بحیرۀ کسپین را طی کرد و سپس به باکو و آسترا خان، مسکو، سن پترزبورگ سفر کرد . سپس با کشتی خودرا به لندن رساند. شرح مفصل سفر نامبرده در سال 1798 منتشر شد.

ویلیام مورکرافت W. Moorcroft کاوشگر، پزشک، جراح ویترنر و سرپرست نعل بندی اسب در شرکت هند شرقی بود. او علاقمند به گسترش تجارت در آسیای میانه بود، جایی که فکر می کرد قبلاً بازرگانان روسی در آنجا فعال بودند. مورکرافت، همراه با جورج تربک و جورج گاتری برای خرید اسب های ترکمنی هند را به مقصد بخارا ترک کردند و در سال 1825 به بخارا رسیدند. با این حال، هر سه در راه بازگشت از این سفر بر اثر تب از دنیا رفتند. سفرنامۀ وی در سال 1841 منتشر شد.

در سپتامبر 1829، بریدمن آرتور کانولی A. Conolly از شرکت هند شرقی، از سن پترزبورگ روسیه به مقصد صحرای کسپین به کیر (شمال ایران) سفر کرد. در استرآباد، شمال ایران به عنوان جاسوس روسی بازداشت شد. سپس با کاروان زایرین به مشهد رفت، در آن جا با ارتش افغان ها به جانب هرات مارش کرد، سپس به قندهار، کویته و سپس در بیابان هند تا مرز های بریتانیا خودرا در جنوری 1831 رساند. وی جریان سفر های خودرا در سال 1834 منتشر کرد… در 1831 بررسی و برآورد الکساندر برنس و دگروال هنری پوتینجر از دریای سند، زمینه را برای یک حمله در آینده مساعد می بیند تا راهی به سوی آسیای میانه کشوده شود. بارنس یک سفر پر مخاطرۀ دوازده ماهه را در 1831 آغاز کرد. وی از افغانستان، از مسیر هندوکش خودرا به بخار رساند و در سال 1832 بازگشت. بارنس، یک مسیحی که از طریق یک کشور مسلمان سفر می کرد، از نخستین کسانی بود که افغانستان را به هدف جمع آوری اطلاعات برای دستگاه استخبارات بریتانیا مطالعه کرد. و پس از بازگشت، کتاب خودرا به عنوان “سفر به بخارا” منتشر کرد که در 1834 به یک موفقیت یک شبه تبدیل شد.

افغانستان و آسیای مرکزی

عزیز نعیم مورخ نامدار افغانستان در “افغانستان، مرکز ثقل بازی بزرگ” از جبر زمان و موقعیت اجتناب ناپذیر جیواستراتیژیک افغانستان که منجر به تبدیل شدن این کشور به مرکز ثقل بازی بزرگ گردید چنین می نویسد: “مطالعه افغانستان منحيث مركز ثقل “بازى بزرگ”The Great Game    در سده هاى 19و20 بدون نظراندازى به پس منظر حوادث كشور ما و بدون نظر اندازى به شرايط سياسى و مناسبات بين المللى در جهان و منطقه مشكل خواهد بود.

اگر از گذشته هاى دور زندگى تاريخى ملت ما منصرف شويم و نظرى به سرآغاز تاريخ جديد افغانستان در سده هاى 17و18 اندازيم، مشاهده مى گردد كه بعد از طوفان چنگيز و تيمور و دورهء زودگذر اما مشعشع تيموريان هرات، كشور ما در حالت تجزيه قرار داشت…

جنبش هاى آزاديخواهى از سدهء 17و 18 در مشرق و مغرب وطن ما سازمان داده شد و جريان داشت. تا سرانجام در سال 1747 به استقلال افغانستان در وجود دولت درانى منتج گرديد و زمينه براى يك پارچگى و احياى مجدد افغانستان دوباره مساعد شد.

احمد شاه درانى طى 26 سال زمامدارى اش، نه تنها وحدت افغانستان را تامين كرد و مرز هاى طبيعى كشور را كه در قرون اولى به نام آريانا ياد می شد و در زمان اسلام به خراسان مسمى گرديد، احيا نمود، بلكه در جملۀ ابر قدرتهاى منطقوى قرار گرفت و نه تنها تاج و تخت گورگانيان را از تهديد مرهته نجات داد، بلكه تا وقت حياتش تاج و تخت خانوادۀ افشار (اولادۀ نادر شاه افشار) را، كه مشهد پايتخت شان بود، از تهديد زندها و قاجارها نجات داد و دولت افشارى مشهد در تحت حمايت احمد شاه درانى از هرگونه تهديد مصوون ماند.”

تشکیل امپراتوری مقتدر درانی در منطقۀ جنوب آسیای میانه همزمان است با توسعۀ روزافزون امپراتوری استعماری بریتانیا در جنوب و جنوب شرق آسیا. بریتانیا در طول قرن هجده و اوایل قرن نزدهم رقیب های بزرگ اروپایی خود (پرتگال، هالند، فرانسه)را از منطقۀ جنوب شرق و جنوب آسیا خارج و سلطۀ خودرا بر سرزمین های حاصل خیز کشورهای منطقه هموار می سازد.

در هندوستان، کمپنی هند شرقی که از 31 دسامبر 1600 امتیاز تجارتی خودرا توسط فرمانی از ملکه الیزابت اول به دست آورده و در منطقۀ شرق هند (کلکته) مستقر شده بود، تا هنگام زوال خود در 1858 مانند یک دستگاه تجاری جاه طلب در هند شرقی فرمان می راند.

شرکت هند شرقی بریتانیا در طول سده، نخست فعالیت خود را، روی تجارت متمرکز نموده بود و قصد ایجاد امپراتوری در هند نداشت. این نیت با زوال گورگانیان در طول سدۀ 18 تغییر یافت و شرکت هند شرقی بریتانیا علاقه‌مند به گسترش سرزمین شد و بدین منظور مجبور شد با هم‌قطاران فرانسوی خود مبارزه کند. این جنگ‌ها با کمپنی هند شرقی فرانسه تحت عنوان جنگ های کارناتیک و در دهه‌های 1740 و 1750 صورت گرفت. پیروزی بریتانیایی‌ها در نبرد باعث شد تا شرکت هند شرقی بریتانیا کنترل بخش اعظم قدرت سیاسی و نظامی هند را در دست بگیرد. در دهه‌های بعد این شرکت به تدریج سرزمین‌هایی را که در اختیار داشت افزایش داد و توانست اکثر مناطق شبه قارۀ هند را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم توسط حاکمان دست‌نشاندهٔ محلی در اختیار بگیرد. در این راه ارتش‌های فرمانداری‌ها که مملو از (هندی‌های بومی) بودند به بسط قدرت ایشان کمک شایانی کرد.

کمپانی هند شرقی بریتانیا در اوج اقتدار خود در سال 1803 میلادی ارتش حرفه‌ای به تعداد 260000 نفر داشت که دو برابر نیروی زمینی بریتانیا بود. نقش کمپانی هند شرقی در هندوستان از سال 1757 آغاز و در 1858 خاتمه یافت. شورش‌های 1857 در هند باعث شد تا در 1858 تاج‌وتخت بریتانیا کنترل تمام شبه‌قارهٔ هند را به شکل راج بریتانیا در اختیار خود بگیرد.

این انکشافات و سیطرۀ بریتانیا در شبۀ قارۀ هند همزمان است با پیشروی روسیۀ تزاری در آسیای میانه به سمت جنوب، مناطقی در مرزهای شمالی حوزۀ تحت نفوذ بریتانیا.

روسها بعد از عقد معاهدۀ تركمانچاى (1828م)، موقتاً از توسعه جويى مزيد در سرزمین های ایران صرف نظر كردند و مناسبات خود با دولت قاجارى را بهتر ساختند، و تهران را تشويق نمودند كه بخاطر جبران ” سرزمينهاى از دست رفته”، يعنى آن سرزمين هاييكه به تصرف روسيه قرار دارند، مي تواند مرزهايش را به ضرر خاك افغانستان توسعه بخشد! با نشان دادن اين چراغ سبز روسها، عباس ميرزا، وليعهد فتح عليشاه، متوجه هرات گرديد. اين واقعه انگليس را نگران عواقب اين عمليه نمود. چنانچه سقوط هرات، كه دروازه هندوستان از نگاه بريتانيه وانمود مي شد، به نفع دولت قاجارى، مرادف است به نزديك شدن روسيه بسوى نيم قاره، بخصوص كه همچو عمليه توسط دولت تزارى تشويق مي شود. در اينجا است كه بازى بزرگ بُعد نوينى به خود اختيار مينمايد.

لرد اوکلند Lord Auckland در 1835جایگزین بنتینک، کسی که سیاست عدم مداخله را تعقیب می کرد، فرماندار کل (گورنر جنرال) کمپنی هند شرقی شد.

در آن سال بریدمن جان وود از نیروی دریایی هند اولین قایق بخار را غرض سروی از مصب رودخانۀ سند به سمت بالا به حرکت در آورد.

سیر و سفر های میسیونر های انگلیسی و روسی طی سال های 1842- 1838 به افغانستان و خان نشین های آسیای مرکزی ادامه داشت.

در سال 1838، دگروال چارلز استودارت، از شرکت هند شرقی برای زمینه سازی اتحاد با نصرالله خان وارد خان نشین بخارا شد. نصرالله خان استودارت را به دلیل بی احترامی و نداشتن تحفه به وی در سیاه چالی مملو از حیوانات موذی حبس کرد. در سال 1841، تورن آرتور کانلی به تلاش آزادی استودارت وارد بخارا شد. وی نیز محبوس گردید و به تاریخ 17 جون 1842 هر دو سر بریده شدند. با شنیدن خبر اعدام دو افسر بریتانیایی، نیکلای اول امپراتور روسیه دیگر از پذیرش هدایا و ماموران امارت بخار اجتناب می ورزد. بریتانیا پس از اعدام دو شهروند خود در بخارا، افسران خودرا از سفر به ترکستان بازداشت.

همزمان، در سال 1838، شایعاتی در لندن مبنی بر پیشروی عساکر روسیه به سمت خیوه زمزمه می شد. علاوه بر این، ایران قصد داشت به غرض جبران سرزمینی که در جنگ روس و فارس (1826-1828) از دست داده بود، هرات را به خود ادغام کند؛ اما وفاداری هرات به افغانستان برای استراتیژی بریتانیا بسیار مهم بود. محاصرۀ هرات در نوامبر 1837 هنگامی آغاز شد که شاه جدید ایران، محمد میرزا خود را تا دروازه های هرات رسانده بود. او نیت داشت تا با فتح هرات به صوب قندهار برود. کنت سیمونیچ، نمایندۀ روس، افسران روس با یک غند از فراریان روسی زیر نظر جنرال بیروفسکی پولندی شاه ایران را همراهی می کردند. الدرد پوتینجر، برادر زادۀ هنری پوتینجر، افسر توپخانۀ بنگال، که پیشتر با لباس مبدل وارد هرات شده بود، با وجود حضور مشاوران روسی در قشون ایرانی ها، در دفاع سرسختانۀ هرات نقش برازنده داشت که در نتیجه این محاصره به هشت ماه طول کشید. بریتانیا تهدید به اقدام نظامی در جنوب ایران کرد و ایران در سپتامبر از هرات عقب نشینی کرد.

در اکتوبر همان سال لرد اوکلند در بیانیه معروف به “بیانیۀ سمله” به هدف لکه دار ساختن دامان دوست محمد خان، امیر افغانستان، افتراآتی در روابط نامطلوب وی با بریتانیا بیان کرد تا زمینۀ مداخلۀ نظامی بعدی بریتانیا و گسترش نفوذ این کشور به افغانستان را آماده سازد.

جنگ اول افغان- انگلیس

در  ماه دسامبر 1838، انگلیس ها به افغانستان لشکر کشیدند و دوست محمد خان را دستگیر، و وی را به هندوستان تبعید کردند. حاکم قبلی، شاه شجاع را جایگزین وی کردند. شاه شجاع الملک، که در سال 1803بر تخت سلطنت نشسته بود، در سال 1809 توافق نامۀ دفاع متقابل با بریتانیا علیه حملۀ احتمالی فرانسه- روسیه به هند از طریق افغانستان را امضا کرده بود. در همان سال توسط برادر ناتنی اش، شاه محمود خلع و زندانی شد. شاه شجاع محبوب افغان ها نبود و در دوران اماراتش تنش ها افزایش یافت که منجر به کشته شدن نمایندۀ سیاسی بریتانیا، تورن الکساند بارنس در 1841 شد. تا جنوری 1842 افغان ها کاملاً شوریده بودند. با کاهش نظم عسکری در صفوف قوای بریتانیا، انگلیسی ها تصمیم به عقب نشینی از کابل گرفتند. گارنیزیون 4500 نفری سربازان رزمی با 12000 خدمۀ لوژستیکی و غیر رزمی کابل را به قصد جلال آباد، در 80 مایلی با پنج روز راهپیمایی ترک کرد. آنها در مسیر راه توسط 30000 افغان مورد حمله قرار گرفتند. شش افسر سوار بر اسب فرار کردند اما فقط یک تن، دکتر ویلیام برایدن زخمی توانست سوار بر اسب زخمی خودرا به جلال آباد برساند. بیش از صد نفر انگلیسی و 2000 سپاهی خدمۀ لوژستکی  اردوگاه به گروگان گرفته شدند و بقیه کشته شدند. بعد از آزادی اسرای باقیمانده ارتش بریتانیا در اپریل 1842، گورنرجنرال لرد النبورو، تصمیم گرفت قرارگاه های انگلیس را از افغانستان بیرون بکشد و دوست محمد خان برای بازگشت به سلطنت در هند آزادشد.   

گزارش شده است که دوست محمد خان گفته است:

“من از میزان منابع، کشتی ها، زرادخانه های شما شگفت زده و بسیار تحت تاثیر قرار گرفته ام، اما آنچه که من نمی توانم درک کنم این است که چرا حاکمان امپراتوری بسیار گسترده و پیشرفته ای باید از سرزمین سند عبور می کردند تا من را از کشور فقیر و ویران خود محروم کنند.”

ماموریت خیوه:

ماموریت کپتان جیمز ابوت و ریچارد شکسپیر در رهایی برده های روسی به هدف جلوگیری از بهانۀ لشکرکشی روس به آسیای میانه (خیوه، بخارا…)

جنگ های سیک و انگلیس:

در سال 1843 انگلیس سند را ضمیمه کرد. جنگ اول انگلیس و سیک ها در سال های 1845- 1846 بین امپراتوری سیک و شرکت هند شرقی انجام شد، که منجر به فرمانروایی قسمی پادشاهی سیک سقوط جمو و کشمیر به عنوان یک شهزاده نشین مستقل می شود. جنگ دوم انگلیس و سیک ها در سال های 1848- 1849 انجام شد که منجر به انقیاد باقی مانده امپراتوری سیک و الحاق استان پنجاب و آنچه بعداً استان مرزی شمال غرب شد، تبدیل گردید.

حنگ فارس با انگلیس:

در سال 1856 پارس به هرات حمله کرد که در نتیجه دولت بریتانیا به ایران اعلان جنگ داد. این جنگ تا سال 1857 تحت فرماندهی جنرال سر جیمز اوترام انجام شد. زمانی که ایران و انگلیس هر دو عقب نشینی کردند و ایران معاهده ای را امضا کرد که بر مبنای آن ادعای خود در مورد هرات را رد کرد.

تحت فرمانروایی تاج بریتانیا:

پس از شورش هند در 1857، قدرت باقی ماندۀ شرکت هند شرقی به شخص ملکه ویکتوریا (که در سال 1837 به عنوان ملکه هند معرفی شد) به تخت و تاج بریتانیا منتقل شد. طبق قانون دولت هند در سال 1858، دفتر هند دولت بریتانیا ادارۀ هند برتانوی را از طریف نایب السلطنه (وایسرا) منصوب شده توسط تاج و تخت بریتانیا تعهد و به عهده گرفت.

در سال 1863 سلطان احمد خان، فرماندار تعیین شده از جانب پارس حین بازپس دهی هرات به افغانستان در  1857 که توسط ایران به قدرت رسیده بود و از طرف شاه سکه صادر کرد و به شهر مورد مناقشۀ فراه حمله کرد. فراه از سال 1856 تحت کنترل دوست محمد خان بود و او با فرستادن ارتش خود برای شکست هرات و ادغام مجدد آن به افغانستان پاسخ داد.

الکساندر دوم، امپراتور روس سال ها انتظار کشید و نخواست با بریتانیا درگیر شود. در سال 1864 گورچاکف نخست وزیر روسیه در بیانیه ای عنوانی افسران کنسولی روسیه در کشور های خارجی با حوصله دلایل سیاست توسعه طلبی روسیه در هماهنگی با نیاز زمان را توضیح داد. اولین کارزار از اورنبورگ آغاز شد و در مسیر کابل در افغانستان پیش رفت. روسیه در سال 1864 چیمکنت، در 1865 تاشکند، در 1866 قوقند و بخارا و در 1868 سمرقند را اشغال کرد. اکنون نفوذ روسیه به مناطق حاشیۀ افغان- ترکستان گسترش یافته بود. دومین لشکرکشی از بحیرۀ کسپین آغاز شد و در مسیر هرات، در مجاورت با مرز ایران پیش رفت. خیوه در سال 1873 اشغال شد.

موافقت نامه های روسیه – بریتانیا:

موافقت نامه بریتانیای کبیر و روسیه 1873

در 21 جنوری 1873، بریتانیا کبیر و روسیه توافق نامه ای امضا کردند که طبق آن منطقۀ شرقی بدخشان و همچنین راهرو (کریدور) واخان تا دریاچۀ ساری قل از خاک افغانستان بشمار می آمدند، مرز شمالی افغانستان آمو دریا تا غرب خواجه سالار بود و یک کمیسیون مشترک روسیه و بریتانیا مرز آمو دریا تا مرزهای فارس در هریرود را تعیین می کند. هرچند تا سال 1885 هیچ مرزی در غرب آمو دریا تعیین و تعریف نشده بود. این توافق نامه به هدف تعریف و نشانی حوزۀ نفوذ بریتانیا و روسیه در افغانستان و آسیای میانه تلقی می شد و به دو طرف این حق را می داد که در مناطق تعیین شدۀ خود پیشروی کنند، روابط صمیمانه را بین دو قدرت رقیب اروپایی ایجاد می کرد، در حالی که مشکل جدید عدم تعیین مرز میان افغانستان، روسیه و چین در مناطق بالایی روز آمو، در ارتفاعات بلند پامیر مشکل جدید ایجاد می کرد. روسیه تمام پیشنهادات بریتانیا در مرزهای شمالی افغانستان را پذیرفت و انتظار داشت تا بریتانیا افغانستان را از هرگونه ارتکاب تجاوز باز دارد. با این حال، وضعیت ایجاد شده به روسیه فرصت داد تا در همان سال خانشین خیوه را به خود ملحق کند. بدخشان بعداً توسط کمیسیون مرز پامیر در سال 1895 بین افغانستان بخارای تحت کنترل روسیه تقسیم می شود.

معاهدۀ گندمک: مطابق این معاهده ایجاب می کرد که امیر عبدالرحمن خان باید کنترل بریتانیا بر روابط خارجی افغانستان را بپذبرد و بخش هایی از مناطق مرزی جنوبی را به انگلیس ها واگذار کند. در سال های بعد مناطق بیشتر قبیله ای دیگری نیز توسط انگلیس ضمیمه شد.

در سال 1881 نیروهای روسی جوک تپه را به دست گرفتند و در 1884 مرو را اشغال کردند. از آنجا که نیروهای روسی به هرات نزدیک بودند، دولت های بریتانیا و روسیه در همان سال کمیسیون مشترک مرزی انگلو- روسیه و افغانستان را برای تعیین مرزهای امپراتوری روسیه و شمال افغانستان تشکیل دادند.

در سال 1885، یک نیروی روسی ناحیه پنجده در شمال ولایت هرات و قلعۀ آن را به خود ضمیمه کرد. افغان ها ادعا می کردند که مردم این منطقه همیشه به افغانستان ادای احترام می کردند و روس ها استدلال می کردند که این ولسوالی بخشی از خان نشین خیوه و مرو است که آنها قبلا الحاق شده بودند.

پروتکل بین بریتانیا و روسیه 1885

به تاریخ 19 سپتامبر 1885 پروتکل تعیین حدود بین بریتانیای کبیر و روسیه در لندن امضا شد. پروتکل مرز از آمو تا هریرود را مشخص کرد و بعداً 19 پروتکل ضمیمه با جزئبات بیشتر بین 1885 و 1888 دنبال شد.

ادعای مبنی بر این که “بریتانیا در 1842 در بازی بزرگ شکست خورد!”

… بازی بزرگ تلاشی بود که در دهۀ 1830 توسط بریتانیا برای تحمیل دیدگاه خود بر جهان صورت گرفت. اگر قرار بود که خیوه و بخارا به حیث کشور های حایل تبدیل شوند، پس از آن مسیرهای تجاری به افغانستان، به عنوان یک کشور محاط به خشکه، همین طور در جوار رودخانه های سند، ستلج، و سرزمین دیگری در مناطق سند و پنجاب امتداد می یافت. بازی بزرگ بین سال های 1832 و 1834 به عنوان تلاشی برای مذاکره در مورد معاملات تجاری با رنجیت سنگه و امیران سند آغاز شد. عزم راسخ امیران سند در تنها ماندن باعث اولین وقفه در تحقق این رویای شیرین بریتانیا شد. و شکست آن در پایان جنگ اول افغان- انگلیس در سال 1842 با خروج بریتانیا از افغانستان رخ داد. عدم تبدیل افغانستان به یک کشور خریدار به معنای پیروزی در بازی بزرگ نیست!

در 1889، لرد کرزن نایب السلطنه آیندۀ هند اظهار کرد:

“روابط ما با افغانستان طی چهل سال بین سال های 1838 و 1878 به طور پی در پی روابط مداخله آمیز توام با  بی تحرکی استادانه بود.”

به هر حال، بریتانیا در جنگ دوم افغان و انگلیس که بین سال های 1878 و 1880 اتفاق افتاد، یک پیروزی قاطع به دست آورد. این پیروزی همچنین باعث تقویت نفوذ بریتانیا در افغانستان شد که در آن زمان یکی از مناطق تحت الحمایۀ بریتانیا بشمار می رفت.

بازیگران بازی بزرگ:

سر الکساندر بارنز، هنری پاتینجر، امیردوست محمد خان، آرتور کانلی. چارلز استودارت.

مکان های سرنوشت ساز در بازی بزرگ:

قفقاز، ماورأ قفقاز، قندهار، کابل، بالاحصار، غزنی، تهران، تفلیس، بخارا، سمرقند، مرو، تاشکند، قوقند، خیوه، کلکته.

پیتر هاپکیرک Peter Hopkirk 1930- 2014 ژورنالیست، نویسنده و مورخ بریتانیایی که با نوشتن شش کتاب در مورد رقابت های سیاسی و جیوپلیتیکی بریتانیا و روسیه در آسیای مرکزی پرداخته است. کتاب مشهور “بازی بزرگ” نامبرده عملیات سازمان های جاسوسی روس و انگلیس را در آسیای مرکزی و به معرفی چهره ها و شخصیت های این بازی بزرگ به صورت تفصیلی می پردازد. “روس ها، در طول چهار قرن مدام قلمرو خودرا به مقیاس 55 مایل مربع در روز، یعنی حدود 200000 مایل مربع در سال، گسترش داده بودند. در آغاز قرن نزدهم مسافتی متجاور از 2000 مایل دو امپراتوری بریتانیا و روسیه را از هم جدا می کرد. در پایان قرن، این مسافت به کمتر از چند صد مایل، و در قسمت هایی از ناحیۀ پامیر، به کمتر از 20 مایل کاهش یافته بود.” “بازی بزرگ”، ص 19

“گذشته از افرادی که بنابر شغلشان درگیر “بازی بزرگ” بودند، تعداد زیادی کارشناس جنگی در بریتانیا آن را در حاشیه دنبال می کردند و در انبوهی از کتاب ها، مقاله ها، جزوه های پر هیجان و نامه های ارسالی به روزنامه ها آزادانه به توصیه و ابراز نظر می پرداختند. این مفسران و منتقدان غالباً ضدروس و دارای عقاید جنگ طلبانۀ افراطی بودند. به نظر اینها اتخاذ سیاست “تهاجمی” تنها راه جلوگیری از پیشروی روس ها بود. این بدان معنا بود که آنان باید از طریق تهاجم یا ایجاد کشورهای مطیع “حائل” در مسیرهای احتمالیِ حمله، خودرا زودتر از رقیب به آنجا می رساندند.” همانجا ص 20.

“برخی اعتقاد دارند که “بازی بزرگ” هرگز واقعاً متوقف نشده است، آن دوران صرفاً پیش درآمد “جنگ سرد” زمانۀ ما است، با همان ترس و لرزها، سؤظن ها و سؤتفاهمات… “بازی بزرگ” مانند “جنگ سرد”، دوره های تنش زدایی خودرا داشت. این دوره ها اگرچه طولانی نبود، موجب شد تا به فکر تداوم روابط بهبود یافتۀ امروزی بیفتیم. از پایان رسمی این دوران، یعنی از زمان امضای قرارداد 1907 روس و انگلیس، بیش از یک قرن می گذرد ولی “بازی بزرگ” به نحوی تهدیدآمیز موضوع روز است.” ص22 (چنین برداشت از تهدید “بازی بزرگ” تا زمان ما، نومبر 2020، که بیشتر از یک قرن از امضای این قرارداد می گذرد، با مقیاس بمراتب بزرگ تر بشریت را تهدید می کند.)

پ.ن.: خالی از دلچسپی نخواهد بود هرگاه به پیش زمینۀ رقابت میان دو امپراتوری بزرگ، روسیه و بریتانیا نظری انداخته شود.

– تاثیرات دوصد سال حکمروایی مغول ها (تاتار) بر سرزمین روسیه (1240- 1480) بر روحیۀ روس ها: بیگانه هراسی تاریخی (بویژه نسبت به مردم شرق زمین)، سیاست خارجی اغلب تهاجمی و پذیرش بردبارانۀ استبداد داخلی است.

– پایان امپراتوری دو صد سالۀ مغول و آزاد شدن سرزمین های اشغالی در آسیای مرکزی و سیبریا زمینۀ توسعه طلبی روسیه در شرق آسیا و تشکیل بزرگ ترین سازمان مستعمراتی در طول تاریخ را فراهم کرد. در زمان حاکمیت ایوان کبیر و در 1480 و بعدآ تسخیر یکی از سه امیرنشین مغولی – تاتاری (کازان، آستراخان وکریمیه)، کازان توسط ایوان مخوف

– گسترش دامنۀ سلطۀ روس ها در سایبری و رسیدن به بحر آرام در شرق “ولادی وستوک”

– توجه پتر کبیر به هند. خواب های طلایی وی در دسترسی به طلا سواحل رود آمو و رسیدن به سرزمین هند با ثروت افسانه اش. شکست پلان پتر کبیر در تحقق رسیدن به سرزمین هند؛ تزویر خان خیوه در برابر هیات نظامی- بازرگانی روس (1717م) به هدف کشودن مسیر رسیدن به سواحل دریای آمو (طلا) و ایجاد مسیر ترانزیت از هند تا اروپا.

– در زمان کاترین کبیر، 40 سال بعد از پتر کبیر روسیه بار دیگر نشانه هایی از دلبستگی خودرا به هند بروز داد.

– و، بالاخره پیشنهاد تزار روس پاول اول، جانشین کاترین کبیر، به ناپلئون در1801 برای انتقام جویی و پیشرفت اهداف مشترک شان در شرق، هند. رد این پیشنهاد از جانب ناپلئون، اقدام یک جانبه پاول اول و با ترور وی از جانب دربار این نقشه متوقف شد.

– توافق الکساندر اول، تزار روس با ناپلئون در لشکر کشی به هند از طریق ترکیه (قسطنطنیه) و ایران (1807) سرهارفورد جونز و جان مالکم افسر.

تتبع و نگارش: همایون تاچ

منبع:

“افغانستان مرکز ثقل بازی بزرگ” از عزیز نعیم.

“بازی بزرگ”، اثر پیتر هاپکیرک Peter Hopkirk 1930- 2014 ژورنالیست، نویسنده و مورخ بریتانیایی

دانشنامه ویکیپیدیا،

منابع انترنتی

(پایان بخش اول)

* ارزیابی پیش زمینۀ تصمیم مقام های بریتانیایی در کشودن راه تجارتی به سمت بخارا به هدف پیشگیری از روسها.