فرياد جبران خليل

گفته اند كه درششم ژانويه ۱۸۸۳م درجبل لبنان كه بنابه روايات پيامبران بسيار از ان برخاسته اند مردی ازسلاله ابراهيم خليل پای به ساحل خاك نهاد كه اورا جبران نام نهادند … درسال ۱۹۳۱ يك ندای آسمانی جبران را به بازگشت فراخواند. سفينه ای ازعالم غيب دررسيد وجان شيفته اورا ازساحل فراق برگرفت وروانه دريای وصال كرد وجسم شريفش را نيزكه تنگ چشمان دورازمسيح دانسته، شايسته دفن درجواركليسا نمی ديدند بنا بروصيت جبران سفينی ديگری به زاد گاهش بازآورد و به خاك البشری محبوبش سپرد .
جبران خليل جبران، اين ستاره درخشان استعداد بشری ازهمان آغازنوجوانيكه هنوز دوازده سالش بود همچو يك شخصيت انديشه و قلم توجه جامعه ادبی وهنری را بخود جلب كرد. شعرمی گفت، داستان می نوشت، رسامی می كرد و در قلمرو انديشه و حكمت طرحهای نو و بكر را مطرح می ساخت. به زودی به صفت يك شخصيت آگاه و دانا و يك شخصيت والامقام انديشه و قلم در جامعه هنری، ادبی و حكمت، در بسا از كشورها شناخته شد. به خصوص بعد ازسفرش درامريكا و فرانسه و بازگشت دوباره اش به لبنان شهرت جهانی يافت. او زياد نوشت و زياد رسم كرد كه همه اش مورد توجه منتقدان قرارمی گرفت و از تحسين برخوردار می شد. مگر كتاب معروف وی ” پيامبر” دنيای انديشه و ادب جهانی را تسخيركرد و به همه زبانهای زنده جهان ترجمه شد و مليونها نسخه به فروش رسيد. تنها به زبان انگليسی ده مليون نسخه به فروش رفت.
تحريرتازه ای ازان را به مادرش نشان داد. مادر به تحسين و تشويق او پرداخت. اما هنوزآن را ناقص و ناتمام يافت. جبران چندی بعد در كتاب تجديد نظركرد و آن را به نظم عربی در آورد و بالاخر در نيورك يكبارديگر كتاب را از نو به انگليسی نوشت ـ زبان انگليسی تازه و با طراوتی كه سبك خاص او بود و سابقه ای نداشت ـ اين كتاب نثر شاعرانه و خوش آهنگ و درعين حال ساده و روان دارد كه ازصفای باطن جبران حكايت می كند و هرجمله آن چهره نجيب و ملكوتی اورا در پيش چشم می آورد و حقيقت معنی سبك هم همين است كه نويسنده گوهر ذات خويش را درنوشته هايش به نمايش آورد چنانكه فرانسويان گويند سبك همان نويسنده است كه در جامه كلمات ظاهرشده است و چنانكه نظامی در بيان تجلی شخصيت خود در اشعارش گفته است :
طلسم خويش را ازهم گسستم
به هربيتی نشانی بازبستم
پس ازصد سال اگرگويي كجااو
زهربيتي ندا آيد كه ها، او .

ويا به گفته زيب النسا دختر اورنگ زيب متخلص به مخفی:

درسخن مخفی شدم مانند بو دربرگ گل
ميل ديدن هركه دارد درسخن بيند مرا

بلی همه خوانندگان، منتقدان و تمامی اهل انديشه و قلم جبران خليل جبران را در آثارش و به خصوص دركتاب ” پيامبر” در صفات يك پيامبرمصلح جامعه بشری می ديدند. سخنهای عاشقانه و محبت آميز وی دل و جان مليون ها آدمی را در سراسرگيتی از احساس رقيق وعاطفه رهيق انسانی لبريزساخته بود و در جهت صلح و صفا وعشق و دوستی رهنمون می شد و اكنون كه اسيران افكار شيطانی و بردگان حرص و آز، وطن محبوب جبران خليل را غرق درآتش و خون ساخته اند فرياد اعتراض او از زيارتگاهش به گوش می رسد كه می گويد:
آی آدمهای وحشی كه در منجلاب خود خواهی، قدرت پرستی و حرص و آز بی پايان فرو رفته ايد شرم و ننگ تان باد كه در اين قرن ۲۱ به مانند وحشی های خون آشام عمل می كنيد و دست به كشتاركودكان، زنان، پيرمردان و انسان های بيگناه و مظلوم می زنيد و با اين اعمال ننگين نه تنها انسانهای بيگناه را می كُشيد، خانه و كاشانه شان را خراب ميكنيد و آب وغذای كودكان و مادران شان را قطع می كنيد و هزاران خانواده مظلوم و بيگناه را آواره می سازيد و با اين بمباردمانها سنگين شباروزی و راكت پرانی ها محيط زيست را آلوده ساخته، كشتزارها، باغستانها سبزه ها، گلها و درختان را طعمه حريق می سازيد، دريا و جويباران را آلوده و زهرآلود می سازيد، ماهيان وساير موجودات دريايی و پرندگان را قتل عام می كنيد و لبنان زيبا اين سرزمين پيامبران را به جهنم مبدل می كنيد، شرم تان باد ای وحشی صفتان بی رحم و بی عاطفه! شما بايد بدانيد و از تاريخ درس عبرت بگيريد كه سرانجام خانه ظالمان و زورگويان خراب است و لعنت بشری درجبين چنين زورآوران و ظالمان حك و نقش می گردد و در داد گاه تاريخ به حيث جنايتكاران صورت شان سياه می شود! شما هرگز نمی توانيد مشكل خودرا از راه زور و جنگ حل كنيد، راه حل مشكل بشری راه تفاهم، صلح، آشتی، گذشت، محبت وعدالت است. شما بايد بدانيد كه اين كره زيبا كه سياره زمين نام دارد، تحفه گرانبهای خداوند برای انسانها است. اين سياره زيبا وغنی با نعمتهای فراوان و بيكرانش برای تمامی جامعه بشری كافی و شافی است. هرگاه انسانها باصلح و صفا و باهمكاری باهمی و د رفضای امن و مسالمت آميز و احترام متقابل و رعايت عدالت و دوستی با هم زندگی نمايند، همين تحفه خداوندی برای شان به مانند بهشت برين است. اين انسانهای نا اهل و نابكار و حريص اند كه اين سياره زيبا را برای خود و جامعه بشری دوزخ می سازند. در بيش از يكماه جنگ وحشيانه در لبنان باز هم بيشرمانه گپ ازپيروزی و كاميابی به ميان می كشند، شرم تان باد كدام پيروزی و كدام كاميابی ؟ شما اگر وجدان داشته باشيد بايد بدانيد كه در اين جنگ سنگين ۳۳ روزه كه دست به كشتار و تخريب كشور زیبای لبنان زديد همان قدر مصارف هنگفت را متحمل شديد كه می شد با پول و سرمايه آن چنان پروژه های زيربنايی و عام المنفعه را برای نجات گرسنگان، فقيران و مريضان جهان ايجاد كرد كه بسی ثمربخش و رهايی بخش می بود! آری كاميابی و پيروزی شما در چنين كارهای خير است، نه در جنگ و قتل و تخريب و نفرت پراگنی و انتقام جويی.
آی آدمها آدم شويد
ازجنگ وغم بيغم شويد

* دربخش معلوماتی اين نوشته درباره جبران خليل جبران ازمقدمه كتاب “پيامبر” نوشته و ترجمه دكترحسين الهی قمشه ای، استفاده شده است .